موضوع هفته – سال دوم هفته 34
رحلت پیامبر اعظم ﷺ و مهمترین چالش امت: خلافت یا امامت
سید هاشم موسوی
مقدمه
سالروز ارتحال پیامبر اعظم، حضرت محمد ﷺ، نهتنها یادآور اندوه عمیق مسلمانان از فقدان بزرگترین پیامآور الهی است، بلکه فرصتی است برای بازخوانی میراث بیبدیل او. شخصیتی که در طول ۲۳ سال رسالت، چنان تحولی در جامعه بشری ایجاد کرد که تا امروز شعاع آن در سراسر جهان گسترده است.
فقدان پیامبر ﷺ در سال یازدهم هجری، نقطه عطفی سرنوشتساز در تاریخ امت نوپای اسلامی بود و جامعهای را که حول محور شخصیت بیبدیل رسول الله ﷺ شکل گرفته و با هدایت مستقیم ایشان اداره میشد، ناگهان با خلائی بیسابقه در رهبری و پیچیده ترین چالش هویت سیاسی- دینی روبرو ساخت.
بخش اول : لحظه حساس تاریخ
پرسش بنیادین پس از ارتحال پیامبر ﷺ
این رویداد عظیم پرسشی بنیادین را به مرکز صحنه آورد. تداوم راه رسول الله ﷺ در مدیریت امت، با کدام الگوی رهبری ممکن است؟ و آیا أساسا این بحران رهبری واقعاً پدیدهای غیرمنتظره و خارج از پیشبینیهای رسول الله ﷺ بود، یا آن حضرت با آیندهنگری الهی خویش، این چالش را پیشبینی و برای آن راهحلی اساسی – از جمله تعیین جانشین – ارائه کرده بودند؟ این سؤال نهتنها یک دغدغه اجرایی، بلکه یک مسئله اعتقادی و تمدنی بود. چرا که در جامعهای که تمام شاکله فکری، اخلاقی و سیاسی آن با هدایت مستقیم پیامبر شکل گرفته بود، جانشین او باید نهفقط مدیر سیاسی، بلکه رهبر معنوی و مفسر بیخطای وحی میبود. بررسی این مسئله کلید فهم تحولات سرنوشتساز پس از رحلت ایشان است.
بخش دوم: دو قرائت ، دو مسیر
الگوی خلافت و الگوی امامت؛ دو نگاه متفاوت به جانشینی
در پاسخ به این پرسش، دو خوانش متفاوت و سرنوشتساز شکل گرفت که مسیر آینده امت اسلامی را تعیین کرد:
- مکتب سقیفه: شورا و بیعت برای حفظ وحدت سیاسی
این دیدگاه بر اداره امور دنیوی جامعه و حفظ وحدت سیاسی بر اساس «شورا و بیعت» تأکید داشت. حامیان این نظریه بر این باور بودند که پیامبر جانشین معینی را تعیین نکرده و این امت است که با مشورت، شایستهترین فرد را برای رهبری برمیگزیند. حادثه سقیفه بنیساعده و انتخاب ابوبکر به عنوان خلیفه، نخستین تجلی این دیدگاه بود.
- مکتب اهل بیت:نصب الهی و عصمت برای استمرار هدایت
این مکتب بر تداوم رسالت نبوی در هدایت دینی و سیاسی جامعه از طریق نصب الهی و عصمت تأکید داشت. بر اساس این نگاه، همانگونه که پیامبر از سوی خداوند برگزیده شد، جانشین او نیز باید با نصّ الهی تعیین شود. شیعیان بر این باورند که پیامبر در مناسبتهای گوناگون، بهویژه در غدیر خم، حضرت علی علیهالسلام را به عنوان امام و جانشین خود معرفی کرده است.
شکاف در انسجام امت
تقابل این دو دیدگاه، تنها یک اختلاف نظری یا سیاسی نبود؛ بلکه شکافی عمیق در ساختار مدیریتی امت ایجاد کرد. فقدان پیامبر ﷺ جامعه را بر سر دو راهیِ “جانشینی انتخابی” یا “امامت الهی” قرار داد؛ چالشی که به رقابتی جدی میان دو رویکرد منجر شد و موجب بروز نخستین انشقاق در پیکره امت اسلامی شد.
پیروان الگوی خلافت، تمرکز خود را بر تثبیت ساختار سیاسی نوپا گذاشتند، حتی اگر در این مسیر برخی از آموزههای دینی به حاشیه رانده شود. در مقابل، پیروان مکتب امامت، پاسداری از اصالت دین و تفسیر صحیح وحی را اولویت دانستند، حتی اگر این امر به بهای فاصله گرفتن از مرکز قدرت سیاسی تمام شود.
در اینجا برای روشن تر شدن ابعاد تفاوت بین این دو رویکرد، به چند شاهد و نمونه تاریخی از هر یک از این دو الگوی حکومت داری اشاره می شود:
۱. تغییرسیاستهای مالی و نظام توزیع ثروت (الگوی خلافت)
اولین اقدام در تغییر سیاست توزیع بیت المال که مخالف رویه و سنت پیامبر اکرم ﷺ بوده، تأسیس «دیوان عطاء» توسط خلیفه مسلمانان است؛ [1] نهادی که برای تقسیم غنائم و بیتالمال بر اساس سابقه افراد در اسلام ایجاد شد، در حالیکه در زمان پیامبر ﷺ تقسیم غنائم به صورت برابر انجام میگرفت. توجیه این تغییر آن بود که چنین روشی میتواند از شورش قبایل جلوگیری کرده و جذب اشراف عرب را آسانتر سازد. با این حال، این اقدام از منظر تفسیری با آیه ۱۰ سوره حشر «وَ الَّذِینَ جَاءُوا مِن بَعْدِهِمْ…» که بر برابری مؤمنان تأکید میکند، در تعارض است.
۲. تعلیق احکام شرعی در فتوحات (الگوی خلافت)
فتوحات سریع در دوره خلفای راشدین و ضرورت اداره سرزمینهای وسیع با جمعیت غیرمسلمان، توجیهی برای تعلیق یا تغییر برخی از احکام شرعی توسط دستگاه سیاسی حاکم بر جامعه اسلامی شد. به عنوان نمونه، می توان به اجبار ساکنان برخی از مناطق فتح شده (مثل ایران) به پرداخت جزیه اشاره کرد[2] در حالی که دریافت جزیه از مجوس برخلاف نص قرآن بوده و مطابق آیه 29 سوره توبه، ویژه اهل کتاب است.
- حکومت داری امام علی (علیه السلام) مشروط به تحقق عدالت (الگوی امامت)
در مقابل دیدگاه نخست، که تثبیت حکومت را ولو به قیمت تغییر آموزه های دینی جایز می داند، امام علی (علیه السلام) به عنوان رئیس مکتب امامت، در نهجالبلاغه تأکید میکند که اگر حکومت بر مردم به قیمت نادیده گرفتن حق و عدالت باشد، ارزشی ندارد: «وَ اللَّهِ لَئِنْ أَبِیتُ عَلَى حَسَكِ السَّعْدَانِ… أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ؛ سوگند به خدا! اگر شب را بر بستر خارهای سعدان [گیاه خاردار] بگذرانم… برایم محبوبتر است از اینکه خدا و پیامبرش را در قیامت در حالی ملاقات کنم که به برخی بندگان ستم کرده باشم».[3]
ابن ابی الحدید (م ۶۵۶ ق) در شرح نهجالبلاغه (ج ۴، ص ۱۰۷) مینویسد: «شیعیان علی(علیه السلام) همواره در تقیه و انزوا بودند و حکومتها آنان را سرکوب میکردند، زیرا حاضر به توجیه ستم حاکمان نبودند».
جهشیاری (م ۳۳۱ ق) یکی دیگر از علمای مکتب خلافت در الوزراء و الکتاب (ص ۲۸) به نقل از خلیفه عباسی، مأمون، اعتراف میکند که علویان به دلیل پایبندی به اصول دینی، هرگز با ستمگران سازش نکردند.
- قیام عاشورا نماد بارز ترجیح شهادت بر بیعت با حاکم ظالم (الگوی امامت)
امام حسین علیه السلام در پاسخ به درخواست بیعت با حاکم ظالم زمان خود فرمودند: « إِنِّي لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلَّا بَرَماً؛ مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمکاران را جز ملالت نمیبینم».[4]
در دوره معاصر نیز علمای پیرو مکتب اهل بیت (علیهم السلام)، همکاری با حکومت را مشروط به تحقق عدالت می دانند.
تأسیس نهاد مرجعیت در زمان غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بمنظور حفظ هویت دینی مستقل از حکومت و نیز ایستادگی علمای بزرگی چون محقق نراقی در برابر فتحعلی شاه و امام خمینی در برابر پهلوی نشان دهنده اولویت دین بر قدرت است.
بخش سوم: پیامد های تاریخی دوگانگی الگوی حکومت در اسلام
از جمل و صفین تا شکل گیری مذاهب
پیامدهای این دوگانگی در طول تاریخ اسلام به شکلهای گوناگون نمایان شد:
- تفاوت در مرجعیت دینی: در مکتب خلافت، اجتهاد صحابه و قیاس جایگاه مهمی یافت، در حالی که در مکتب امامت، آموزهها و تفسیر معصومان معیار اصلی فهم دین باقی ماند.
- جنگ های داخلی و بحران هویت: جنگهای داخلی همچون جمل، صفین و نهروان که تأثیرات فراوانی در تضعیف و از بین رفتن اتحاد مسلمانان داشت از این اختلاف ناشی شد و به خشونت های فرقه ای دامن زد.
- شکلگیری هویتهای مذهبی متفاوت: از قرون نخست، این دو قرائت به شکلگیری مذاهب و جریانهای فکری متمایز منجر شد که تا امروز بر نقشه سیاسی و فرهنگی جهان اسلام تأثیرگذار است.
در یک جمعبندی نهایی می توان گفت؛ دوگانگی الگوی حکومت در اسلام صرفاً یک اختلاف نظری نبود، بلکه نیرویی تاریخی بود که تاریخ سیاسی، ساختارهای اجتماعی، هویت های جمعی و منازعات منطقه ای جهان اسلام را برای قرن ها شکل داد. این میراث همچنان بر چالش های معاصر جوامع اسلامی (از حکومتداری تا روابط فرقه ای) سایه افکنده و درک آن برای تحلیل وضعیت کنونی جهان اسلام ضروری است.
بخش چهارم: عمق راهبردی مسئله امامت
امامت منصبی الهی و نه صرفا یک انتخاب سیاسی
مسئله امامت در نگاه شیعی، صرفاً یک انتخاب تاریخی نیست، بلکه بخشی از نظام اعتقادی است. همانگونه که قرآن کریم درباره جانشینی حضرت ابراهیم علیهالسلام میفرماید: «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا؛ قطعا من تو را برای همه مردم پیشوا و امام قرار دادم»[5] امامت منصبی الهی است که با عصمت و علم ویژه همراه است. بر این اساس، امام نهتنها مرجع دینی، بلکه محور وحدت حقیقی و استمرار دهنده رسالت انبیا است. فقدان چنین رهبری، جامعه را در معرض تفسیرهای متعارض و انحرافات سیاسی-دینی قرار میدهد.
بخش پنجم: پیام امروزین
از تاریخ تا امروز؛ درس هائی برای امت معاصر
امروز، با گذشت بیش از چهارده قرن از رحلت پیامبر ﷺ، آثار و پیامدهای آن دو قرائت و دو مسیر، همچنان در امت اسلامی دیده میشود. تفرقه، برداشتهای متفاوت از دین، و منازعات سیاسی ریشهدار، تا حد زیادی میراث همان شکاف نخستین است.
در این میان، بازگشت به سیره نبوی و آموزههای اصیل اهلبیت میتواند راهی برای بازسازی وحدت حقیقی باشد؛ وحدتی که بر پایه حقیقت و هدایت الهی شکل گیرد، نه صرفاً بر محور مصلحتهای سیاسی زودگذر.
نتیجه
آزمونی که هنوز ادامه دارد
رحلت پیامبر اعظم ﷺ آزمونی بزرگ برای امت اسلامی بود؛ آزمونی که در آن، جامعه مسلمانان بر سر دو راهی خلافت و امامت قرار گرفت. انتخاب هر یک از این دو مسیر، نهتنها سرنوشت آن عصر، بلکه آینده قرون متمادی پس از آن را رقم زد. بازخوانی این واقعه و فهم دقیق پیامدهایش، بهویژه برای مسلمانان امروز، ضرورتی است که میتواند چراغ راه آینده باشد؛ آیندهای که تنها با رهبری الهی و پیروی از میراث نبوی و علوی، امکان بازگشت به انسجام و شکوفایی واقعی را خواهد داشت.
[1] . تاریخ طبری (ج ۴، ص ۲۱۸-۲۲۰)، الاصابه ابن حجر (ج ۳، ص ۳۴۳)
[2] . الکامل فی التاریخ ابن اثیر (ج ۲، ص ۳۲۷)، تاریخ یعقوبی (ج ۲، ص ۱۵۰)
[3] . بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۴۰
[4] . تحف العقول، ص ۲۴۵
[5] . سوره بقره، آیه ۱۲۴.

news via inbox
Subscribe to the newsletter.