داستان های الهام بخش – سال دوم هفته 48

Inspirational Tales - Volume02 Issue48

خوابیدگانِ در غار، داستانی از شجاعت و اعتماد

زمانی بسیار دور، در سرزمینی که ستمگری حقیقت ‌ستیز بر آن حکومت می‌کرد، گروهی کوچک از جوانان مؤمن با دل‌هایی لرزان در خیابان‌ها قدم می‌زدند. آنان اندک بودند، اما ایمانشان به خداوند متعال از هر شمشیری نیرومندتر و از هر مشعلی که در شهر می‌سوخت نورانی‌تر بود.

این جوانان در میان مردمی زندگی می‌کردند که در برابر بت‌ها سر تعظیم فرود می‌آوردند، رحمت خداوند را انکار می‌کردند و از همگان می‌خواستند که پیرو دین باطل پادشاه باشند. اما این گروه اندک آهسته و دلیرانه در گوش یکدیگر نجوا می‌کردند که پروردگارشان یکتا است و آنان هرگز نور او را ترک نخواهند کرد.

شبی، هنگامی که فشارها بیش از حد و خطر به آنان نزدیک‌تر از همیشه شده بود، بی‌صدا از شهر گریختند. ستارگان بر گام‌های آرام و نفس‌های لرزانشان نظاره می‌کردند. آنان می‌ترسیدند، اما زیر لب این دعا را زمزمه می‌کردند: «پروردگارا، از سوی خود بر ما رحمتی عطا کن و راهی برای رستگاری‌مان فراهم گردان».

در پیش رویشان غاری بر دامنه کوهی تنها دیده می‌شد. غار سرد و تاریک و خالی بود، اما در نگاه آنان پناهگاهی امن جلوه می‌کرد. با قلب‌هایی پر از توکّل به خدا وارد آن شدند، زیرا می‌دانستند خداوند هرگز کسانی را که برای حقیقت او می‌ایستند تنها نمی‌گذارد.

درون غار آرمیدند. در بیرون، جهان در آشوب بود؛ ستمگر در جست‌وجویشان، و سپاهیان کفر با خشم در پی آنان بودند. اما خداوند بر آنان پرده‌ای از حفاظت گسترد. چشمانشان بسته شد، نفس‌هایشان آرام گرفت و بدن‌هایشان بی‌حرکت ماند. و خداوند زمان را به فرمان خود درآورد.

روزها گذشت. سال‌ها چون موجی یکی پس از دیگری آمدند و رفتند. نسل‌ها تغییر کردند و پادشاهان از میان رفتند. اما در درون غار، این جوانان در آرامش خفتند؛ چهره‌هایشان رو به نور، گویی حتی در خواب نیز دست نیاز به سوی پروردگارشان دراز کرده‌اند.

سیصد سال سپری شد

سپس به فرمان خداوند، چشمانشان گشوده شد. خورشید نرم‌نرمک بر آنان می‌تابید. با شگفتی به یکدیگر نگریستند، گمان می‌بردند تنها یک شب یا بخشی از روز را خوابیده‌اند. اما جهان بیرون دگرگون شده بود؛ بت‌ها از میان رفته بودند، ستمگر به خاک تبدیل شده بود و مردم آشکارا به خداوند ایمان داشتند.

داستان آنان در سراسر سرزمین پیچید؛ نشانه‌ای برای هر مؤمن ستمدیده، و یادآور اینکه هرگاه برای خداوند ثابت‌قدم بمانی، او جهان را در کف دارد و حتی زمان را برای حفاظت از تو دگرگون می‌سازد.

غار به نمادی از شجاعت بدل شد. خواب آنان درسی در سرنوشت و بیداری‌شان گواهی بر اینکه هیچ ستمگری نمی‌تواند حقیقت را نابود کند؛ هیچ دشمنی قادر نیست ایمان خالص را محو سازد؛ و هیچ ترسی نمی‌تواند دل را بلرزاند، اگر به پروردگار آسمان‌ها و زمین گره خورده باشد.

این همان داستانی است که قرآن آن را حفظ کرده است؛ داستان جوانانی که ایمان را بر ترس، توکّل را بر آسایش، و خدای یکتا را بر همه دنیا برگزیدند.

Share This Story, Choose Your Platform!

news via inbox

Subscribe to the newsletter.

Leave A Comment