داستان های الهام بخش – سال دوم هفته 35

Inspirational Tales - Volume02 Issue35

نگهبانی که دگرگون شد

حاکمان عباسی در سامرا می‌کوشیدند با تحت نظر گرفتن سختگیرانه امام حسن عسکری (ع)، ایشان را تضعیف کنند. آنان اغلب خشن‌ترین مأموران را برای مراقبت از امام می‌گماشتند، به امید آنکه این نظارت دائمی روحیه او را درهم بشکند.

روزی یکی از سربازان بسیار سنگدل به این کار گماشته شد. او که به خشونت و دشمنی شهره بود، دستور داشت امام را به شدت کنترل کرده و کوچک‌ترین نشانه‌ای از نافرمانی را گزارش دهد. اما آنچه طی روزهای بعد دید، شگفت‌زده‌اش کرد.

به جای خشم یا دلخوری، امام در هر لحظه آرامش نشان می‌داد. ساعت‌ها در نماز، قرائت قرآن، دعا و سجده در برابر پروردگارش سپری می‌کرد. سخنانش آرام، حکیمانه و سرشار از یاد خدا بود. نه شکایتی بر زبان می‌آورد و نه نشانی از تلخی در رفتار داشت؛ آن‌گونه که از یک زندانی بی‌گناه انتظار می‌رود.

دل نگهبان آرام‌آرام نرم شد. سوءظنش جای خود را به ستایش داد و سرانجام نتوانست احساساتش را پنهان کند. او آشکارا اعتراف کرد: «این مرد از بهترین‌های آفرینش است. هیچ عیبی در او نمی‌بینم؛ تنها پرهیزگاری، صبر و پاکی. چگونه می‌توان کسی چون او را به خطا متهم کرد؟»

حاکمان می‌خواستند امام را تحقیر کنند، اما نگهبانان خودشان شاهد بزرگی او شدند.

این داستان یادآور می‌شود که ایمان حقیقی را نمی‌توان در بند کشید. همان‌گونه که امام عسکری (ع) دل یک نگهبان دشمن را دگرگون کرد، صبر، اخلاص و بندگی نیز می‌تواند جهان پیرامون ما را متحول سازد.

Share This Story, Choose Your Platform!

news via inbox

Subscribe to the newsletter.

Leave A Comment