تجربه تبلیغی – سال دوم هفته 49
تسلیمِ دل در محضر امام
گاهی تجربه ای کوچک در زندگی، دریچهای بزرگ به روی حقیقت میگشاید. یکی از این تجارب زیبا، خاطرهای است که حجتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی نقل کرده اند.
ایشان می گوید: روزی وارد حرم مطهر امام رضا علیهالسلام شدم. جوانی را دیدم که زنجیر طلا به گردن داشت. با مهربانی حرمت استفاده آن برای مردان را گوشزد کردم. جوان بدون انکار گفت: «میدانم»، و دوباره مشغول زیارت شد.
در لحظه اول، ناراحت شدم؛ زیرا او سخنم را شنید، اعتراف کرد، امّا بیاعتنا ادامه داد. امّا چند قدم که فاصله گرفتم، جرقهای در درونم روشن شد: اگر همین الآن امام رضا علیهالسلام از بعضی کوتاهیها و خطاهای من سؤال کند، آیا میتوانم انکار کنم؟
بیاختیار گفتم: نه. من هم باید اقرار کنم. آنجا بود که فهمیدم: من در برابر امام، همانگونه هستم که این جوان در برابر من بود؛ شاید اگر بدتر نباشم بهتر هم نیستم!
همین نگاهِ درونی، همین لحظهی صداقت با خود، پردهای از غرور را کنار زد. احساس کردم در محضر امام، تسلیم شدهام؛ پذیرفتهام که من هم محتاج هدایت و بخشش هستم.
چند لحظه بعد، همان جوان برگشت، کنارم نشست و گفت: حاج آقا! میشود بفرمایید دلیل حرمت طلای مردان چیست؟ من دلیل شرعی را توضیح دادم و او با آرامش پذیرفت.
در دل گفتم: وقتی من در برابر امام تسلیم شدم، خداوند نیز دل این جوان را در برابر حق نرم کرد.
برخی از آموزه های این تجربه
- اثرگذاری حقیقی، از اصلاح درون آغاز میشود: پیش از آنکه واعظ بخواهد دل دیگری را تغییر دهد، باید دل خودش را در محضر خداوند نرم و تسلیم کند. دلِ صادق و متواضع، دلِ دیگران را نیز نرم میکند.
- تسلیم در برابر خدا، کلید تسخیر قلب مخاطب: تأثیر نهایی تبلیغ به دست خداست. زمانی که مبلّغ خاضعانه خود را تسلیم اراده و رحمت الهی میکند خداوند نیز قلوب مخاطبان را برای پذیرش حق آماده میکند.
- هیچ تذکر اخلاقی بدون محبت، تواضع و خودنقدی، ثمره نمیدهد: تبلیغِ مؤثر، از احساس برتری به وجود نمیآید؛ بلکه از همراهی با مخاطب و دیدن ضعفهای خود تولد مییابد.
news via inbox
Subscribe to the newsletter.

