موضوع هفته – سال دوم هفته 38

Topic of the Week - Volume02 Issue38
Last Updated: سپتامبر 16, 2025By Categories: موضوع هفته0 Comments on موضوع هفته – سال دوم هفته 380 min readViews: 9

مهمترین عوامل تأثیرگذار در پذیرش صلح تحمیلی از سوی امام حسن مجتبی علیه‌السلام

مقدمه

سالگرد صلح تحمیلی امام حسن مجتبی علیه‌السلام فرصتی ارزشمند برای بازاندیشی در یکی از مهم‌ترین مقاطع تاریخ اسلام است؛ رخدادی که اگرچه در ظاهر به معنای واگذاری خلافت به معاویه بود، اما در واقع راهبردی ژرف و مبتنی بر مصلحت‌اندیشی دینی به شمار می‌رفت. انتخاب این موضوع در این هفته‌نامه، به مناسبت فرارسیدن سالگشت این صلح تاریخی است، تا مخاطبان آن بتوانند با ابعاد عمیق تری از این تصمیم بزرگ آشنا شوند.

امام حسن مجتبی علیه‌السلام در شرایطی صلح را پذیرفتند که از یک سو امت اسلامی گرفتار آشفتگی، خیانت‌ها و تفرقه‌های داخلی بود و از سوی دیگر، دشمنی نیرومند و سازمان‌یافته همچون معاویه و دستگاه اموی، با همه ابزارهای تبلیغاتی و سیاسی خود به میدان آمده بودند. بررسی این عوامل، نشان می‌دهد که پذیرش صلح نه از سر ضعف شخص امام، بلکه از روی تدبیر، واقع‌بینی و آینده‌نگری در جهت حفظ اصل اسلام بود.

وضعیت داخلی و ضعف نیروهای نظامی

یکی از مهم‌ترین دلایل پذیرش صلح، شرایط نابسامان داخلی و عدم انسجام نیروهای امام بود. مردم عراق، پس از جنگ‌های طولانی در زمان امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام، به شدت از جنگ خسته بودند[1]. روحیه جهاد و مقاومت در آنان تضعیف شده بود و این مسئله عملاً امکان یک نبرد سرنوشت‌ساز را از امام گرفت.

همزمان، معاویه با وعده‌های مالی و امتیازات سیاسی، برخی از فرماندهان و شخصیت‌های بانفوذ عراق را به سمت خود جذب کرد. در کنار خستگی و نبود روحیه جهاد در راه خدا، خیانت بزرگان کوفه و سران سپاه امام حسن علیه السلام هم به تضعیف بیشتر روحیه نیروهای امام انجامید. منابع تاریخی متعددی بر خیانت بخشی از سپاه امام حسن علیه‌السلام تأکید دارند. این منابع گزارش می کنند که بخش زیادی از سپاه امام حسن علیه‌السلام تحت تأثیر تبلیغات معاویه و تطمیع مالی او، انگیزه خود را از دست دادند و برخی حتی به اردوگاه دشمن پیوستند.

شیخ مفید در الارشاد گزارش می‌کند که «چون امام حسن علیه‌السلام سپاه خود را برای نبرد آماده می ساخت برخی از فرماندهان سپاه که فریفته زر و سیم معاویه شده بودند با گرفتن رشوه یا وعده مقام، از اردوگاه امام جدا شدند و حتی برخی آشکارا به اردوگاه شام پیوستند[2]

طبری هم در این زمینه گزارش مشابهی دارد و می گوید « برخی از فرماندهان و سربازان با دریافت رشوه، به معاویه پیوستند»[3]. همچنین در کتاب پاسخ به شبهات عاشورا به نصب چهار فرمانده لشکر از سوی امام اشاره شد که معاویه همه آنها را با پرداخت رشوه به‌سوی خود کشاند.[4]

این تبلیغات و تطمیع‌ها در عمل موجب شد که بسیاری از مردم در حمایت از امام سستی کنند و امام را در میدان نبرد تنها بگذارند. امام علیه السلام در جائی به همین موضوع اشاره مستقیم دارد و می فرماید: «اگر من یارانی داشتم که در راه حق از جان خود بگذرند، هرگز حکومت را به معاویه واگذار نمی‌کردم».

تهدیدات خارجی و امنیتی

یکی دیگر از عوامل مهم در پذیرش صلح امام حسن علیه‌السلام، تهدیدات خارجی و امنیتی بود. از یک سو، خوارج که پس از جنگ نهروان همچنان فعال بودند، خطری جدی برای ثبات داخلی به شمار می‌رفتند. آنان نه تنها با شعارهای افراطی خود هر دو طرف نزاع را تهدید می‌کردند، بلکه عملاً نیز دست به آشوب می‌زدند. ابن‌اثیر در الکامل فی التاریخ گزارش می‌کند که خوارج حتی در جریان حرکت امام حسن علیه‌السلام به سوی نخیله به ایشان حمله کردند و آن حضرت را زخمی ساختند[5]. ادامه جنگ در چنین فضایی می‌توانست به تضعیف بیشتر امت و فرصت‌سازی برای قدرت‌گیری آنان بینجامد.

از سوی دیگر، معاویه با شبکه‌ای گسترده از جاسوسان در کوفه و بصره، فضای سیاسی و امنیتی عراق را متشنج کرده بود. طبری یادآور می‌شود که معاویه با اعزام جاسوسان و نشر شایعات، امنیت جبهه عراق را به شدت مختل ساخت[6]. چنین شرایطی به امام حسن علیه‌السلام هشدار می‌داد که جنگ نه تنها به پیروزی نمی‌انجامد، بلکه بنیان جامعه اسلامی را در معرض فروپاشی کامل قرار خواهد داد.

فریب‌کاری‌ها و جنگ روانی معاویه

عملیات روانی قدمتی به اندازه تاریخ زندگی اجتماعی انسان دارد و همواره ابزاری برای حذف رقبا بوده است. میزان بهره وری از این تاکتیک بستگی زیادی دارد به فراهم بودن شرایط روحی و روانی مردمی که هدف این عملیات هستند. قرآن کریم نمونه‌هایی از این تاکتیک‌ها را بیان می‌کند: تاکتیک تهدید: «قاُلواَ لئِن لم تنتَهِ یاُ نوحُ لتَکُوَننَّ مِنَ اْلمَرْجُومِین» ای نوح اگر به تبلیغ خود پایان ندهی بی تردید سنگسار خواهی شد[7]. در جای دیگر در خصوص استفاده سران جبهه کفر در استفاده از تاکتیک تهمت چنین میفرماید: «إِنْ هُوَ إلّا رَجُلٌ بهِ جِنَّۀٌ فَتَربصُواِ بهِ حَتَّی حِین» مردی است که دیوانگی به او سرایت کرده؛ مدتی با او بردباری کنید شاید عاقل شود[8]. در جای دیگر در استفاده نمرود از تاکتیک تردید علیه حضرت ابراهیم (علیه السلام) چنین میفرماید: «قَاُلوا أَجِئْتَنَاِ باْلحَقِّ أَمْ أَنتَ مِنَ الَّلاعِبِین» به راستی برای ما از حق میگویی یا ما را به بازی گرفته ای[9].

معاویه که شخصی بسیار مکار و حیله گر بود با همان خباثت و مکر همیشگی درصدد تحمیل صلح بر امام حسن(علیه السلام) برآمد؛ او از «خدعه» و «نیرنگ» ـ یعنی عملیات روانیِ زمانه ـ استفاده کرد تا نگرش، انگیزه، علایق، رفتار و گفتار مردم تحت فرمان امام را به سود منافع خود تغییر دهد. با همراهی مکارانی چون مغیرة بن شعبه و عمروعاص و چند نفر دیگر، راهکارهای فریب‌آمیز طراحی و اجرا کرد تا مشروعیت امام را تضعیف و زمینه را برای اهدافش آماده سازد.

او با بهره‌گیری از ابزار تبلیغاتی و رسانه‌ای زمان خود، فضای عمومی جامعه را دچار شبهه و تردید ساخت. او خود را چهره‌ای صلح‌طلب معرفی کرد و در مقابل، امام حسن علیه‌السلام را جنگ‌طلب جلوه می‌داد.

طبری در تاریخ الامم و الملوک نقل می‌کند که معاویه با ارسال نامه‌های متعدد به سران قبایل عراق، خود را خیرخواه امت و طرفدار وحدت معرفی می‌کرد، در حالی که هدف اصلی‌اش تضعیف پایگاه مردمی امام بود[10].

ابن‌اثیر نیز در الکامل فی التاریخ می‌نویسد: «معاویه در میان قبایل عراق نفوذ گسترده‌ای پیدا کرده بود و با ترفندهای سیاسی خود، اراده مردم را متزلزل ساخت»[11].

یکی دیگر از حربه‌های مهم او در مواجهه با امام حسن علیه‌السلام، تخریب شخصیت بود. او با بهره‌گیری از عملیات روانی گسترده، فضایی ساخت که حتی بخشی از شیعیان دچار تردید و نگاه منفی نسبت به امام خویش شدند. نمونه‌ای روشن از این تأثیرگذاری، برخورد سلیمان بن صُرد خزاعی است؛ هنگامی که پس از صلح به دیدار امام آمد، به جای تکریم و احترام، با لحنی تلخ گفت: «سلام بر تو ای خوارکننده مؤمنان!»[12].

مصلحت‌اندیشی برای حفظ امت اسلامی

در این شرایط، امام حسن علیه‌السلام به جای آن‌که وارد جنگی خونین و بی‌ثمر شود، مصلحت را در جلوگیری از نابودی اسلام و حفظ جان شیعیان خود دیدند. ایشان در پاسخ به اعتراض برخی از شیعیان فرمودند: «دیدم بیشتر مردم خواستار صلح‌اند و از جنگ بیزارند، دوست نداشتم آنان را بر آن‌چه که نمی‌پسندیدند، وادار کنم. پس به‌خاطر حفظ جان عده کمی از شیعیانم، صلح کردم».[13]

این سخن، نشان‌دهنده نگاه واقع‌بینانه امام به شرایط موجود و ترجیح حفظ جان مسلمانان بر ادامه جنگی بی‌نتیجه است.

این تصمیم در واقع یک عقب‌نشینی تاکتیکی برای حفظ سرمایه‌های انسانی و معنوی امت اسلامی بود؛ تصمیمی که زمینه افشای چهره واقعی معاویه و بنی‌امیه را نیز فراهم ساخت.

شرایط سیاسی و مفاد صلح‌نامه

مورخان برخی از شروط صلح‌نامه امام حسن علیه‌السلام را چنین برمی‌شمارند:

  • عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر؛
  • تفویض امر خلافتبعد از معاویه به امام حسن (علیه‌السلام) و در صورت بروز هر حادثه‌ای برای وی ، به امام حسین (علیه‌السلام) ؛
  • ممنوعیت معاویه از اذیت و آزار علویان و شیعیان؛
  • برگرداندن حقوق مالیه غصبشده، به علویان و انصار و خواص امام علی علیه‌السلام؛
  • منع معاویه از سبّ و لعن امام علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) در مجامع عمومی (منابر و نمازها و …)؛
  • منع معاویه از استفاده از لقب «امیرالمؤمنین» برای خود؛
  • منع او از تعیین جانشینی برای خود؛[14]

 امام حسن علیه‌السلام به خوبی می‌دانستند که معاویه به این تعهدات وفادار نخواهد ماند. معاویه پس از استقرار در کوفه آشکارا گفت: «به خدا قسم! من با شما نجنگیدم که نماز بخوانید و روزه بگیرید، بلکه جنگیدم تا بر شما حکومت کنم؛ و حال که به مقصود رسیدم، همه تعهدات زیر پا نهادم»[15]. این اعتراف تاریخی بهترین گواه بر دوراندیشی امام حسن علیه‌السلام در امضای صلح است. همین پیمان‌شکنی‌ها بعدها چهره واقعی امویان را برای امت آشکار ساخت. چنان‌که تاریخ نشان داد، معاویه نه تنها به عهد خود وفا نکرد، بلکه با تحمیل ولایتعهدی یزید، مقدمات فاجعه کربلا را نیز فراهم آورد.

نتیجه‌

پذیرش صلح از سوی امام حسن مجتبی (علیه السلام) نه یک شکست، بلکه یک استراتژی هوشمندانه و ضروری در شرایطی بسیار پیچیده بود. ترکیبی از خستگی و بی‌روحیه‌ای نیروهای خودی، خیانت فرماندهان، تهدیدات امنیتی داخلی (مانند خوارج) و جنگ روانی گسترده معاویه، امام را در موقعیتی قرار داد که ادامه جنگ به معنای نابودی کامل باقی‌مانده امت اسلامی بود. امام با درایت و آینده‌نگری، با انعقاد پیمان صلحی با شروطی مشخص، هم جان شیعیان را نجات داد و هم زمینه را برای افشای چهره واقعی بنی‌امیه و بیداری آینده امت فراهم کرد. این صلح، مقدمه‌ای برای قیام عاشورا و رسوایی ابدی ستمکاران شد.


[1] . وقوع سه جنگ جمل، صفین و نهروان در زمان امام علی (علیه السلام)، حالت بدبینی و خستگی نسبت به جنگ را در بین یاران امام حسن (علیه‌السلام) موجب شده بود.

[2] . الارشاد، ج ۲، ص ۱۰.

[3] . تاریخ طبری، ج۴، ص۱۱۸.

[4] . رضوانی، علی اصغر، پاسخ به شبهات واقعه عاشورا، ص ۳۱۶.

[5] . الکامل، ج۳، ص۴۰۶.

[6] . تاریخ طبری، ج۴، ص۱۱۹.

[7] . سوره شعراء، آیه 116.

[8] . سوره مؤمنون، آیه 25.

[9] . سوره انبیاء ، آیه 55.

[10] . تاریخ طبری، ج ۴، ص ۱۱۸.

[11] . الکامل فی التاریخ، ج ۳، ص ۴۰۵.

[12] . الدینوری، ١٣٨٨، ص ١٥١.

[13] . المجمع العالمی لاهل البیت (عایهم السلام)، اعلام الهدایة، امام حسین (علیه السلام)، ص ۱۴۷.

[14] . الارشاد، ج۲، ص۱۳؛ امین عاملی، سید محسن، امام حسن و امام حسین (علیهما السلام)، ص ۷۰ و ۵۴.

[15] . تاریخ طبری، ج۴، ص۱۲۰.

Share This Story, Choose Your Platform!

news via inbox

Subscribe to the newsletter.

Leave A Comment