تجربه تبلیغی – سال دوم هفته 37
غرور جوانی و تذکر الهی در منبر حسینی
در آغاز جوانی، برای تبلیغ ایام محرم به یکی از شهرها دعوت شدم. فضای مجلس پرشور بود و جمعیت زیادی برای استفاده از منبر و شنیدن روضه اباعبدالله الحسین علیهالسلام حاضر میشدند. پس از سخنرانی من، روحانی بزرگ شهر نیز با چند کلام کوتاه مردم را ارشاد کرده و مجلس پایان مییافت.
بهتدریج مجلس ما میان مردم شهرت یافت و بسیاری از شور و رسایی صدای من در روضهخوانی سخن میگفتند. همین تشویقها، همراه با خامی و بیتجربگی جوانی، مرا دچار عُجب و غرور ساخت. تا جایی که تصمیم گرفتم از آن پس هیچ مجلس کوچک و سادهای را برای تبلیغ نپذیرم.
اما روزی رسید که این غرور، آزمونی برایم رقم زد. در آخرین شب، نوبت من بود که بهعنوان سخنران و روضهخوان پای منبر بروم. تنها سه بیت شعر آماده کرده بودم، ولی پیش از من، مداحان همان ابیات را خوانده بودند. دیگر امکان تکرارشان نبود. هرچه اندیشیدم، ذهنم به جایی نرسید و سخت دچار اضطراب شدم.
آن لحظه دریافتم این تنگنا نتیجه غرور بیجای من است. با دل شکسته به حضرت علیاصغر علیهالسلام متوسل شدم. ناگهان اشعاری تازه بر زبانم جاری شد که خودم نیز شگفتزده شدم. مجلس با بهترین حال و اثر پایان یافت، اما جالب اینکه از آن شعر هرگز چیزی در خاطرم نمانده است؛ گویی تنها هدیهای بود برای همان لحظهی خاص.
این تجربه برایم درس بزرگی شد: آنچه اثر دارد، توفیق الهی و اخلاص در خدمت است، نه صدای بلند یا شهرت میان مردم.
آموزههای این تجربه
- غرور آفت تبلیغ است: هرگاه مبلّغ به خود مغرور شود، خداوند او را به ضعف و نیازمندیاش متذکر میسازد.
- اخلاص شرط اثرگذاری است: اثر حقیقی سخن تنها در سایهی نیت پاک و اتصال به اهلبیت علیهمالسلام حاصل میشود.
- توسل راهگشا است: در لحظات بنبست، توسل صادقانه به اهلبیت دریچههای تازهای از امداد الهی را میگشاید.

news via inbox
Subscribe to the newsletter.